نصب اپلیکیشن

صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
2 سال قبل
0

گنج حکمت

تیرانا!

  • نویسنده: محمّدرضا رحمانی(مهرداد اوستا)
  • اثر: تیرانا

 

تیرانا! من از طبیعت آموختم که همانند با درختان بارور – بی آنکه زبان به کمتر داعیه ای گشاده باشم – سراسر کرامت باشم و سراپا گشاده دستی؛ بی هیچ گونه چشم داشتی به سپاسگزاری یا آفرین.

قلمرو فکری:

تیرانا، من از طبیعت یاد گرفتم که مانند درختان میوه دار، بدون هیچ ادعایی، با تمام وجود سخاوتمند و بخشنده باشم؛ بدون هیچ انتظاری برای تشکر یا تقدیر.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

همانند با

همسو با

بارور

میوه دار

داعیه

ادّعا

گشودن

باز کردن

آفرین

ستایش، تحسین

گشاده دستی

بخشندگی

چشم داشتن

منتظر دریافت پاداش یا مزد بودن

چشمداشت

انتظار و توقع امری از چیزی یا کسی

کرامت

سخاوت، جوانمردی، احسان، بزرگواری، بخشندگی و نیز بزرگوار داشتن کسی

گشاده باشم  ß  ماضی التزامی

قلمرو ادبی:

همانند با درختان بارور  ß  تشبیه

زبان  ß  مجاز از دهان

زبان به چیزی گشودن  ß  کنایه از سخن گفتن

سراپا  ß  کنایه یا مجاز از همه وجود

گشاده دستی  ß  کنایه از سخاوت

پیام:

بخشندگی و جوانمردی

 

تو نیز تیرانا! گشاده دستی و کرامت را از درختان میوه دار بیاموز و از بوستان و پالیز که به هر بهار سراپا شکوفه باشی و پای تا سر گل و با هر تابستان از میوه های شیرین و سایهٔ دلپذیر، خستگان راه را میزبانی کریم باشی و پای فرسودگان آفتاب زده را نوازشگری درمان بخش دردها.

قلمرو فکری:

تیرانا! تو هم دست و دلبازی و بخشیدن را از درختان میوه دار بیاموز و از باغ و بوستان بیاموز که با آمدن بهار، تو نیز پر از شکوفه های بهاری شوی و همه وجودت را گل باران کنی. و با آمدن تابستان، پر از میوه های شیرین شوی و با سایه دلپذیرت، خستگانی را که راه پیموده اند، پناه بده و میزبان بخشنده ای برای آنها باشی. و پای آن ها که از کار افتاده و خسته اند و آفتاب زده شده اند، نوازش دهی و درمان بخش دردهایشان باشی.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

پالیز

بوستان

آفتاب زده

آفتاب سوخته

کریم

بخشنده

فرسودن

خسته کردن، به تدریج نابود کردن، درمانده کردن

«را» در عبارت «خستگان را»  ß  حرف اضافه به معنای «برای»

«را» در عبارت «آفتاب زده را»  ß  حرف اضافه به معنای «برای»

آفتاب زده  ß  صفت مفعولی

نوازشگر  ß  صفت فاعلی

درمان بخش  ß  صفت فاعلی

پای فرسودگان ... دردها  ß  حذف فعل «باشی» به قرینه لفظی

قلمرو ادبی:

از درختان ... بیاموز  ß  استعاره پنهان

پای فرسودگان  ß  کنایه از خستگان

آفتاب زده  ß  کنایه از آن که دچار بیماری و درد شده است

بوستان، گل، شکوفه، بهار و درختان  ß  تناسب

پای تا سر  ß  مجاز از همهٔ وجود

شکوفه باشی و پای تا سر گل  ß  استعاره پنهان

پیام:

یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

 

نه همین مهربانی را به مهر، که پاداش هر زخمهٔ سنگی را دست های کریم تو میوه ای چند شیرین ایثار کند.

قلمرو فکری:

(مثل درختان میوه دار، بخشنده باش) که نه تنها مهربانی را با مهربانی پاسخ می دهند بلکه به هر کس به آن ها سنگ می زند هم میوه ای می بخشند.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

مهر

عشق

که

بلکه

زخمه

ضربه، ضربه زدن

زخمیدن

کوبیدن

ایثار کردن

بخشیدن

«را» در عبارت «مهربانی را»  ß  حرف اضافه به معنای «برای»

«را» در عبارت «هر زخمهٔ سنگی»  ß  حرف اضافه به معنای «برای»

«چند» درعبارت «میوه ای چند شیرین»  ß  صفت مبهم

قلمرو ادبی:

زخمه سنگ  ß  کنایه از آزار و اذیت

پیام:

در برابر بدی خوبی کن

 

تو اگر آن مایه کرامت را از مادر به میراث می داشتی، می بایست همانند با درختان بارور، بخشندگی و ایثار را سراپا دست باشی. سپاس خورشید را که به هر بامداد بر سر تو زر افشانی می کند و ابر، گوهر.

قلمرو فکری:

تو اگر بخشندگی را از طبیعت که همچون مادر ماست به ارث برده باشی، باید مثل درختان پر میوه، سراسر بخشندگی و ایثار باشی. خورشید را به خاطر اینکه روزها به زمین و موجودات طبیعت نور و روشنایی همچون طلا می بخشد و ابر را به خاطر اینکه بارانی همچون گوهر می بخشد سپاس می گویم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

ایثار

از خودگذشتگی

و ابر، گوهر ...  ß  بخشی از فعل به قرینهٔ لفظی حذف شده است (گوهر افشانی می کند).

قلمرو ادبی:

مادر  ß  استعاره از طبیعت

سراپا دست  ß  مجاز از بخشندگی

«زر» در «زرافشانی کردن»  ß  استعاره از «نور» پراکندن خورشید

گوهر  ß  استعاره از باران

خورشید، بامداد و ابر  ß  تناسب (مراعات نظیر)

پیام:

یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

 

تیرانا! اگرم هیچ در سرنوشت آزادگی بهره ای باشد، همینم از آفریدگار، سپاس گزاری بس که بدین سعادتم رهنمون بُوَد تا هرگز فریب آزاده مردم را از خویشتن بتی نسازم.

قلمرو فکری:

تیرانا! حتی اگر در سرنوشتم اندکی آزادگی باشد، به خاطرش از آفریننده ام سپاسگزار و قدر دانم که به من این سعادت را داده است که از احساس و علاقه مردم آزاده، نسبت به خود سو استفاده نکنم و خود را در نگاه آن ها بزرگ نگردانم.

قلمرو زبانی:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

بس

کافی

سعادت

خوشبختی

رهنمون

راهنما

«م» در «اگرم هیچ در سرنوشت»  ß  ضمیر جهشی (اگر در سرنوشتم ...)

«م» در «همینم از آفریدگار»  ß  ضمیر جهشی (همین از آفریدگارم ...)

«را» در «آزاده مردم را»  ß  حرف اضافه به معنای «به خاطر»

قلمرو ادبی:

از خویشتن بت ساختن  ß  کنایه از خودبین شدن (از خویشتن بتی نسازم: از احساس و علاقهٔ مردم آزاده، نسبت به خود، سوءاستفاده نکنم و خود را در نگاه آنها بزرگ نگردانم (چون بتی مایهٔ پرستش قرار ندهم))

پیام:

یکسره بخشنده و جوانمرد بودن

 


سایر مباحث این فصل